کاوه کوچولو

کاوه کوچولو من

چنان بد که ضحاک را روز و شب به نام فریدون گشادی دو لب   بران برز بالا ز بیم نشیب شده ز آفریدون دلش پر نهیب   چنان بد که یک روز بر تخت عاج نهاده به سر بر ز پیروزه تاج   ز هر کشوری مهتران را بخواست که در پادشاهی کند پشت راست   از آن پس چنین گفت با موبدان که ای پرهنر با گهر بخردان   مرا در نهانی یکی دشمن‌ست که بربخردان این سخن روشن است   به سال اندکی و به دانش بزرگ گوی بدنژادی دلیر و سترگ   اگر چه به سال اندک ای راستان درین کار موبد زدش ...
1 مهر 1398
1